تکلیف چیست غیر فراوان گریستن با ابر ها بگو که برایم غزل شوند اسلام علیک یا ابا عبد الله الحسین . اربعین سالار شهیدان و امام دلیران و جوانمردان را به خدمت بقیه الله الاعظم تسلیت عرض می کنیم .
نویسنده: |
جمعه 85 اسفند 18 ساعت 7:44 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
باز باران بی ترانه باز باران با تمام بی کسی های شبانه می چکد بر فرش خانه باز می آید صدای چک چک غم ... باز ماتم
افتاده به پشت شیشه تنهایی من نمی دانم نمی فهمم کجای قطره های بی کسی زیباست نمی فهمم چرا مردم نمی فهمند که آن کودک که زیر ضربه شلاق باران سخت می لرزد کجای ذلتش زیباست
نمی فهمم کجای اشک یک بابا که سقفی از گل و آهن به زیر چکه باران به روی همسر و پروانه های مرده اش آرام باریده کجایش بوی عشق و عاشقی دارد؟ نمی دانم نمی فهمم چرا مردم نمی دانند که باران عشق تنها نیست صدای ممتدش در امتداد رنج این دلهاست کجای مرگ ما زیباست نمی فهمم
یاد دارم روز باران را یاد دارم مادرم در کنج باران مرد کودکی ده ساله بودم از برای نان می دویدم زیر باران ... مادرم افتاد مادرم در کوچه های پست شهر آرام جان می داد فقط من بودم و باران و گل های خیابان بود نمی دانم کجای این لجن زیباسست ؟ پیش چشم مردم فردا
که باران هست زیبا از برای مردم زیبای بالادست و آن باران که عشق دارد ... فقط جاریست برای عاشقان مست و باران من و تو درد و غم دارد خدا هم خوب می داند که این عدل زمینی ، عدل کم دارد
نویسنده: |
جمعه 85 اسفند 18 ساعت 7:32 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی ز ابتدای هفته من به جمعه چشم بسته ام دوباره صبح و ظهر نه غروب شد نیامدی خلیل آتشین سخن تبر به دوش و بت شکن خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
نویسنده: |
جمعه 85 اسفند 4 ساعت 4:11 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
احساس کردم که اگر به صورت اصولی ومنطقی به این مساله پرداخته نشود به مرور شکل زشت و غیر معنوی به خود خواهد گرفت . لطفاً مطلب زیر را بخوانید تا سوال مرا بفهمید : - بابا تو حسینیه آقاهه می گفت : امام زمان به مجلس ما می آید . راست می گفت ؟ - خوب عزیزم امام زمان صاحب عزاست ممکنه به مجلس امام حسین (ع) سر بزنه . - بابا اگه امام زمان رو ببینی میری پیشش سلام می کنی ؟ - عزیزم ! ما اگر ایشان رو ببینیم نمی شناسیم ولی ایشون ما رو می بینه . - بابا می شه من امشب هم با شما بیام حسینیه تا امام زمان منو ببینه ؟ - بله عزیزم حتماُ . (۲) - مهدی جان بدو چرا اینقدر معطل می کنی ؟ - آخه مامان داره لباسامو اتو می کنه ٬ منم دارم مو هام رو شونه می زنم . - ولش کن بابا ٬ حالا چه وقت این کاره ٬ تو تاریکی حسینیه کی لباس تو رو می بینه ؟ - اٍ اٍ اٍ ... بابا مگخ نگفتی امام زمان ما رو می بینه . باید سرو وضعم مناسب باشه دیگه . (۳) - بابا ! دیشب چرا اون آقاهه می گفت : لباساتونو در بیارین سینه بزنین بیشتر ثواب داره ؟ - خب عزیزم این رسمه دیگه . تو حسینیه وقتی می خوان سینه بزنن لباساشونو در می آرن . - بابا من خجالت می کشن آخه ... آخه ... مگه نگفتی امام زمان می آد ... خوب من جلوی آقا خجالت می کشم . (۴) - بابا بدو بیا ... بابا بیا نگاه کن توی تلویزیون همون آقاهه که توی حسینیه بود داره مداحی می کنه . - آره پسرم اینجا حسینیه یکی از علماست . خودشون هم توی مجلسن . خیلی از مجالس با صفا توی این حسینیه برگزار می شه . اگه پسر خوبی باشی یه شب با هم میریم . - بابا چرا این آقا ها لباساشونو در نمی آرن ؟ مگه ثواب بیشتری نداره ؟ - چرا پسرم ولی چون آقا اونجا نشسته و احترام داره به احترام ایشون لباساشون رو در نمی آرن . زشته . - زشته ؟ ... یعنی ثوابش کمه ... پس چرا ... - ببین پسرم تو حسینیه عیبی نداره ثواب هم داره ولی اینجا درست نیست دیگه . - ... - چی شده پسرم چرا حرف نمی زنی ؟ - بابا ... مگه ... مگه نگفتی امام زمان تو حسینیه ما رو می بینه ؟ - چرا پسرم گفتم خب ؟ - بابا مگه نباید به امام زمان بیشتر از همه احترام بگذاریم ؟ ... پس چرا ... چرا وقتی ما تو حسینیه منتظرش هستیم لباس هامون رو در می آریم ؟ فریاد می زنیم ؟ ... مگه امام زمان ما رو نمی بینه ؟ مگه احترام ... - .... - بابا چرا شما هیچی نمی گید ؟ ... بابا ... چرا رفتید تو فکر ... بگید آخه اینکار خوبه یا بده ... بابا ... !
نویسنده: |
شنبه 85 بهمن 7 ساعت 7:24 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
السلام علی الحسین چه می شد گرقلم از دست اهل کوفه می افتاد
نویسنده: |
شنبه 85 بهمن 7 ساعت 6:51 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
همه دار و ندار پریشان
|