آب برای فرهاد شور بود نه شیرین! روزها که بلند میشود قرارِ دختر با دوستپسرش ـ همیشه ـ تو کوچهای بود که به نام پدر شهیدش بود!!!!!!! رجبعلی محبی ![]()
نویسنده: |
شنبه 87 مرداد 5 ساعت 12:9 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
موریانه ها در کمین نوشته ها نشسته اند چه می شود نوشت جز الله . -نمی دونم گوینده اش کیه-
نویسنده: |
جمعه 87 تیر 21 ساعت 2:36 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
«پرفسور حسابی» ، «آدم حسابی» بود . حج احرام دو نفره است - ما برخی کارها را برای رضای خدا ترک می کنیم ، خدا هم برای رضای ما برخی کارها را ترک می کند - «کَر» «رُک» است . «چاقو» در حسرت «قو» ماند . «رگ» از خون «گر» گرفته است . اگر دوست داشتن گناه باشد ، توبه بعضی ها زندگیم را نابود کرد!!!.
نویسنده: |
شنبه 87 تیر 15 ساعت 7:37 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
سلام قولا من رب العالمین . سلام . از اینکه تو این مدت نتونستم وبلاگ رو آپ کنم معذرت می خوام . یکم قبل از امتحانات خواستم درسها رو مرور کنم بعدشم که امتحانات مفصلی دادیم . بعد از امتحانات هم درگیر کارهای اعزام بودم تا اینکه سه روز پیش اعزام شدم و حالا از شهر فومن می نویسم . قراره که تا شهریور اینجا باشم . اینجام چون کارمون 4 روز به صورت شبانه روزیه - باید شبانه روز با دانش آموز باشیم - پس سعی می کنم تو اون سه روز هفته لا اقل یه بار وبلاگ رو آپ کنم . مشکل دیگه ای هم که هست اینه که اینجا سرعت اینترنت کافی نت هاش خیلی پایینه حتی پایین تر از 56 کیلوبایت خونمون ! به هر حال ممکنه که اشکالاتی تو کار پیش بیاره که من از الان معذرت می خوام و از اینکه نتونستم تو این مدت آپ کنم بازم معذرت می خوام .
نویسنده: |
شنبه 87 تیر 15 ساعت 7:15 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
ای بی کس تنها گله از قسمت شوم است عاقل نشود بی کس و تنها به دو دنیا غافل مشو از عشوه و طنازی دلبر نفرین به کلمه های قاصر معنای ژرف عشق خدا گفت داخل اون معبد که میشید سرتون رو پایین بندازین و بگید حطت ولی بنی اسرائیل که مسخره بازی شون گل کرده بود موقع وارد شدن گفتن حنطت - گندم - خدا هم در عوض اونها رو 40 سال تو بیابون سرگردان کرد.
نویسنده: |
چهارشنبه 87 خرداد 8 ساعت 2:40 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
این شبه شعر رو یکی - دو روز پیش بعد از اسباب کشی یکی از بچه ها گفت . منم که دیدم بعد از اسباب کشی و خستگی همینش ام کلی هنر می خواد گفتم بذار بنویسمش تا شما هم حالشو ببرین. در بزم خلوت ما عاشق کشی حرام است روی تو من نبینم شب تا سحر نخوابم جان میدهم ز کویت هر چند این حرام است شاعر : احد عمرانی
نویسنده: |
چهارشنبه 87 خرداد 1 ساعت 2:33 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
نویسنده: |
شنبه 87 اردیبهشت 21 ساعت 2:25 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
همه دار و ندار پریشان
|