![](http://meisam006.persiangig.ir/image/mo-ho-85.jpg)
با ابرها بگو
تکلیف چیست، غیر فراوان گریستن
از آسمان بریدن و باران گریستن
با ابرها بگو که برایم غزل شوند
وقتی که چاره نیست بدین سان گریستن
در هر غروب غم زده همراه آفتاب
با یاد خیمه های تو سوزان گریستن
وقتی فرات سهم نسیم لب تو نیست
باید به باد گفتن که توفان گریستن
باید به رود گفت که از شرم در عطش
باید به آب گفت که عطشان گریستن
دیگر چه جای شرم و حیا! گریه می کنم
رسم است در حضور تو آسان گریستن
ای عشق! ای شهید عطش نوش اشک ها
ما را رها مکن به پریشان گریستن …
در جست و جوی یوسف زیبای بی کفن
گودال قتلگاه … گل و بوی پیرهن