دین وجو دارد ، دیندار نه ! دل وجو دارد اما دلدار نه ! در هر چیز ، پاک و صاف و کامل وجود دارد ولی کمیاب است. در بچه گی همیشه صدایی به گوشم می رسید که می گفت : کمی کم کم کمی کم کم کمی کم . الان می این افراد و این اشخاص . این دین و این دین داری ؛ با روح من سازگار نیست ! همه جا ریا است و تزویر . همه مادی!. مال دنیا چشم همه را کور و گوش همه را کر کرده است . عاطفه چون بذر گندمی در خشکسالی پوسیده ! نمی دانم بگریم و یا بگویم ! یا حتی بنویسم ؟ خیلی نامردی است ! همه حرف می زنند و در عمل لنگ ! همه به فکر سود خود ، نه دین ، نه انسان ، نه خدا ، و نه آخرت ! همه مرده اند . ! هیچ زنده ای به چشم نمی خورد . همه جا نفرین! هیچ دعایی به گوش نمی رسد ! همه خوابیده اند ! هیچ بیداری نمی بینم ! زندگی مان شده است زندگی مورچگان ! زندگی مورچه نشاط ندارد . همیشه بار می کشد و اهتکار می کند . زندگی ما بدتر . همان بار را هم نمی کشیم ! چرا نشاط در زندگی ما نابود گشته است ؟ چرا رنگ و فرم صورت مردم نیز عوض شده است ؟ همه صورتها سیاه و سوخته یا سفید آماس کرده است ! فرم لباس بد ! موس سر افتضاح ! درون مضطرب ! اخلاقها تند و خشن ! کسی دنبال حسن و حسنه نیست ! عاطفه مرده است ! کسی رحم را به خاطر نمی آورد ! اگر کسی خوبی کند نه به خاطر خدا ؛ که به خاطر نیکی مقابل آن است ! نمی دانم ! هیچ چیز نمی دانم ! نمی دانم کدامین نفرین ما را گرفته است ! کدامین میوه ممنوعه ای بوده است خود خورده ایم و خبر نداریم ! دل بر که توان بست چو دلدار نباشد غم با که توان گفت چو غمخوار نباشد
نویسنده: |
جمعه 86 مرداد 26 ساعت 11:6 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
همه دار و ندار پریشان
|