ناگهان معشوق یاغی می شود شاعر سبک عراقی خسته نیست تا مگس در کوچه پرپر می زند باده می نوشند میخواران بکوب پس بخور تا می توانی واشربوا بیت بالا نیست از اشعار من باز می گردم به شرح ماجرا شیخ و زاهد لاجرم خم می شوند در تمام شهر حتی یک نفر با مشایخ یک نفر هم خوب نیست پیر ها اینجا جوانی می کنند آسمان و ریسمان آن کم است صحبت از عشق است اغلب یا همه ش صحبت از موی میان یار نیز دلبران هستند همچون پادشا دائما از هجر صحبت می کند پیر عاشق تا در آید، روز و شب عاقبت دلبر جوانی می کند در وظایف تا تداخل می شود بعد ، دیگر نوبت دیوانه هاست روز و شب را یار تعیین می کند تا سوار اسب و اشتر می شود بس که می گرید به دنبال ابل زلف را وقتی مرتب می کند دلبران بازار گرمی می کنند ناگهان یار از میان گم می شود عاشق بیچاره از فرط جنون مدتی میل ملامت می کند بس که عاشق می شود در گیر عشق دلبر آگه می شود از ماجرا می شود «دیر آمدی حالا چرا؟» بلبل اینجا عاشق شاخ گل است بلبل و گل زیر سقف یک لحاف مثل پروانه ز شوق سوختن گاه دلبر هست بی روپوش و ستر عمر عاشق هرچه کمتر می شود هیچ کاری در عراقی عار نیست شیخ و زاهد خود فروشی می کنند عارفان پیش ازنماز یومیه بعد هر رکعت که می خوانند باز چون شرابش نیست از جنس سن ایچ وصل اینجا اتفاقی نادر است وقتی از معشوق می گیرند کام عاشقی وقتی مسلم می شود در عراقی گاه یک زیبا پسر بند شلوار گلی وا می شود چون تغزل در عراقی محور است در قصائد ناشی اند و ناتوان تا برآید از پس هر مسئله سهل گفت و ممتنع تا اینکه شد سبک هندی بعد ها آمد پدید
نویسنده: |
پنج شنبه 88 اردیبهشت 10 ساعت 1:50 صبح
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
همه دار و ندار پریشان
|