سفارش تبلیغ
صبا ویژن
سبک عراقی -
ایمان خود را با صدقه نگاه دارید ، و مالهاتان را با زکات دادن ، و موجهاى بلا را با دعا برانید . و از سخنان آن حضرت است به کمیل پسر زیاد نخعى [نهج البلاغه]

ناگهان معشوق یاغی می شود
نوبت سبک عراقی می شود

شاعر سبک عراقی خسته نیست
جمعه هم میخانه هایش بسته نیست

تا مگس در کوچه پرپر می زند
مست هم میخانه را در می زند

باده می نوشند میخواران بکوب
از همان می های تاپ و ناب و خوب

پس بخور تا می توانی واشربوا
پر کن از این آب خود را تا گلو

بیت بالا نیست از اشعار من
چونکه این فتوا نباشد کار من

باز می گردم به شرح ماجرا
تا بگویم از عراقی با شما

شیخ و زاهد لاجرم خم می شوند
هر زمان که وارد هم می شوند

در تمام شهر حتی یک نفر
نیست از این زاهدان منفورتر

با مشایخ یک نفر هم خوب نیست
شیخ در این جامعه محبوب نیست

پیر ها اینجا جوانی می کنند
کارهای آنچنانی می کنند

آسمان و ریسمان آن کم است
شاعر سبک عراقی آدم است

صحبت از عشق است اغلب یا همه ش
صحبت از خال و لب یار و ...ش

صحبت از موی میان یار نیز
صحبت از هر چیز حتی حرف چیز

دلبران هستند همچون پادشا
عاشق بیچاره کمتر از گدا

دائما از هجر صحبت می کند
گاهِ وصلت هم اذیت می کند

پیر عاشق تا در آید، روز و شب
وعده دیدار می افتد عقب

عاقبت دلبر جوانی می کند
با رقیبانش تبانی می کند

در وظایف تا تداخل می شود
عاشق بدبخت هم خل می شود

بعد ، دیگر نوبت دیوانه هاست
ماجرای شمع با پروانه هاست

روز و شب را یار تعیین می کند
کام را او تلخ و شیرین می کند

تا سوار اسب و اشتر می شود
جان عاشق از تعب پر می شود

بس که می گرید به دنبال ابل
می رود تا نیمه محمل توی گل

زلف را وقتی مرتب می کند
روز عاشق را چنان شب می کند

دلبران بازار گرمی می کنند
عاشقان هرچند نرمی می کنند

ناگهان یار از میان گم می شود
می رود معشوق مردم می شود

عاشق بیچاره از فرط جنون
می شود دیوانه تر از قبل از اون!

مدتی میل ملامت می کند
در مجالس کشف عورت می کند

بس که عاشق می شود در گیر عشق
عشق پیرش می شود او پیر عشق

دلبر آگه می شود از ماجرا

می شود «دیر آمدی حالا چرا؟»

بلبل اینجا عاشق شاخ گل است
شوهر گل در حقیقت بلبل است

بلبل و گل زیر سقف یک لحاف
تا شحر هستند مشغول عفاف!

مثل پروانه ز شوق سوختن
شمع می میرد برای انجمن

گاه دلبر هست بی روپوش و ستر
قد ایشان هست گاهی تا سه متر

عمر عاشق هرچه کمتر می شود
مال دلبر صد برابر می شود

هیچ کاری در عراقی عار نیست
بی دلیل آنجا کسی بیکار نیست

شیخ و زاهد خود فروشی می کنند
رند و عارف باده نوشی می کنند

عارفان پیش ازنماز یومیه
باده می نوشند تااین ناحیه

بعد هر رکعت که می خوانند باز
باده می نوشند ما بین نماز

چون شرابش نیست از جنس سن ایچ
خواهشا در نوع جنس آن مپیچ

وصل اینجا اتفاقی نادر است
گر بیفتد در خیال شاعر است

وقتی از معشوق می گیرند کام
نیست منظور کسی فعل حرام

عاشقی وقتی مسلم می شود
قبخ این افعال هم کم می شود

در عراقی گاه یک زیبا پسر
می شود معشوقه یک نره خر

بند شلوار گلی وا می شود
بلبلی غرق تماشا می شود

چون تغزل در عراقی محور است
شاعر اینجا با غزل راحت تر است

در قصائد ناشی اند و ناتوان
چون قصیده نیست جای این زبان

تا برآید از پس هر مسئله
سعدی از این سبک شد سعدی ، بله!

سهل گفت و ممتنع تا اینکه شد
شاعری شاخص ترین در سبک خود

سبک هندی بعد ها آمد پدید
بعدترها هم که هندی ورپرید!



 
نویسنده:  |  پنج شنبه 88 اردیبهشت 10  ساعت 1:50 صبح 

    همه دار و ندار پریشان
درآمد واقعی از اینترنت
آغازی جدید
آخرین سخن
داستان
اسلام امریکایی و اسلام ناب محمدی
کاریکلماتور 7
نه قانونی و نه منطقی
سبک عراقی
سبک خراسانی
[عناوین آرشیوشده]