سفارش تبلیغ
صبا ویژن
نوشته های مذهبی -
دانش، ثمره حکمت است و درستی ازشاخه های آن . [امام علی علیه السلام]

از میان تمامی فروع تنها حج حسین (ع) به ظاهر نیمه کاره مانده . و او آنرا رها کرده و به کربلا آمده است .

اما حسین – درود خدا بر او باد – در شرایطی است که حج عادی نمی تواند گزارد . او با خانه راز نمی تواند گفت . او با منزل معاشقه نمی تواند کرد . چاره ای نیست جز آنکه از خانه به صاحبخانه در آید .

او از کعبه راه را کج می کند اما نه به این دلیل که حج نکند یا نیمه کاره مند . او در جایی ایستاده است که حجی چون دیگر حاجیان او را راضی نکند .

او باید حجی کند که چشم بنیانگذار خانه خیره بماند و انگشت حیرت حج گزاران تاریخ در دهان .

او به دنبال کاملترین حج می گردد . برای کسی که خدا به زیارتش می آید و بر او سلام می کند ، زائر خانه بودن قانع کننده نیست . استلام حجر الاسود هرچند دست دادن با خداست اما نه برای آنکه دستهای خدا ملتهب در آغوش گرفتن اوست . او مشتاقانه به دیدار صاحبخانه می شتابد بی آنکه هیچ یک از رموز دیدار خانه را فرو گذارد .

زیارت خانه را به لباس احرام در باید آمد .

حسین – سلام محرمان واقعی بر او – در میقات نینوا به لباس نادوخته عشق محرم می شود و تازه این احرام نیز همه احرام او نیست . آن لباس کرباسی سپید که از فاطمه (س) به یادگار مانده است چه طور؟ شاید ، اما او را غیر از این احرامها احرام دیگری است . احرام سرخی که در قتلگاه تن پوش حسین می شود .

حاجیان لبیک را از میقات آغاز می کنند و کعبه را که می بینند لب فرو می بندند .

شاید بتوان دریافت که حسین – سلام دلسوختگان بر او – لبیک را از کجا آغاز کرده است ، اما کسی نمی داند که او در کجا لب از لبیک فرو بسته است . چه دیده است که نیاز به لبیک را مرتفع دانسته است .

حاجیان به خانه که می رسند پاسخ آمدم – به در خواست بیا – را که دیگر تکرار نمی کنند . او در کجا به کجا رسیده است که آمدم را در حنجره فرو خورده است . او چه دیده است ؟ این را نمی دانم و طواف حسین را – سلام الله علیه – یا بیانش را نمی توانم .

بعد از طواف و قبل از سعی نوشیدن از آب زمزم مستحب است . اینرا هم نمی دانم او چه کرده است .

حسین – جان ساعیان مخلص به فدایش- در میان صفا و مروه سعی نمی کند . سعی او میان خیمه و میدان است ، در زیر شعله های سوزان آفتاب .

زمان کوتاه است و خدا در انتظار ، و عاشقی که چنین معشوقی را در انتظار دارد چگونه چون همه و همیشه عمل کند ؟ بوی معشوق آنچنان در شامه عاشق پیچیده است که ترتیب و توالی نمی شناسد چه باک که گر قربانیو تقصیر قبل از وقوف در عرفه باشد .

اگر از اصطکاک پای اسماعیل آب جاودانه زمزم جوشیده است ؛ از اصطکاک پای اصغر تشنه در کربلا خون جاودانه می جوشد . اینجا نه زینب و اصغر و حسین سلام الله علیهم به آب معتقدند و نه خدا راضی می شود که بر آتش عشقق دلسوختگانش ، آب بریزد . حسین به یاد دارد که خدا قربانی را از ابراهیم نپذیرفته است و یکی از نگرانیهای عظیم حسین در عاشورا همین است . به همین دلیل آنگاه که اسماعیل حسین – روحی فداه – از آغوش پدر به آغوش خدا عروج می کند و قربانی قبول می افتد حسین – سلام فرزانگان تاریخ به او – شاید از شعف ، خون از گلوی کودک شش ماهه بر میدارد و به آسمان می پاشد .

و اکنون نوبت تقصیر است . زدن موی سر و گرفتن ناخن ، حلق و تقصیر من و شماست .

حسن – درود ابراهیم بر او و سلام اسماعیل – آنچنان عاشق است که ناخن نمی گیرد ، انگشتر می گیرد – یا می دهد نمی دانم – انگشتری مزین به خون و انگشت .

نعوذ بالله زنان مصر با دیدن به جای ترنج دستها ببریدند و این عاشقترین تاریخ در دیدار با خدا به جای ناخن انگشت ندهد ؟ حاشا و کلا .

حلق من و شما تراشیدن موست ، آنکه آتش عشق جانش را گداخته و خاکستر کرده است که موی از سر نمی شناسد . او از حنجره حلق می کند و محاسن سپید به سرخی خون حلق می کند .

حسین حلق و تقصیر هم کرده است اما سعی هنوز نیمه کاره است . آتش اشتیاق ، جگر حسین - سلام الله علیه - را کباب کرده است . بار آخر سعی را چگونه به انجام رساند ؟! ملکوتیان خیمه حسین - جان عالمی به فداش – گمان برده اند که حسین در صفای قتلگاه مانده است ، آنگاه که بار آخر سعی را ذوالجناح بی حسین آمده است .

ولی ... اما ... آن لحظه که سر حسین هروله کنان بر بالای نیزه ها در خشید در یافتند که نه ، بار آخر را حسین – شمع جاودان آفرینش – سر جدا ، پیکر جدا ، اخگر جدا ، مجمر جدا ، سعی می کند ، بند از بند استخوان عاشق دلسوخته در این سعی جدا گشته است .

یا لیتنی کنت معک فافوز فوزا عظیما .  

 



 
نویسنده:  |  سه شنبه 86 دی 25  ساعت 7:12 عصر 

 

با ابرها بگو
تکلیف چیست، غیر فراوان گریستن
از آسمان بریدن و باران گریستن
با ابرها بگو که برایم غزل شوند
وقتی که چاره نیست بدین سان گریستن
در هر غروب غم زده همراه آفتاب
با یاد خیمه های تو سوزان گریستن
وقتی فرات سهم نسیم لب تو نیست
باید به باد گفتن که توفان گریستن
باید به رود گفت که از شرم در عطش
باید به آب گفت که عطشان گریستن
دیگر چه جای شرم و حیا! گریه می کنم
رسم است در حضور تو آسان گریستن
ای عشق! ای شهید عطش نوش اشک ها
ما را رها مکن به پریشان گریستن
در جست و جوی یوسف زیبای بی کفن
گودال قتلگاه … گل و بوی پیرهن

 

 



 
نویسنده:  |  یکشنبه 86 دی 23  ساعت 6:38 عصر 

مولای من
خلیفه نیستی
سلطان هم
فقط اول امام مظلومانی
و جای پنج سال
می شد که پنجاه سال حاکم باشی !
می شد که شامات را
چون دندانی کند و پراکند
که سهم
بچه های ابوسفیان باشد
و در امارت کوفه
ادامه مطلب...

 

نویسنده:  |  جمعه 85 اسفند 25  ساعت 4:22 عصر 
    جمعه

                          

                                              

                            چه جمعه ها که یک به یک غروب شد نیامدی

                              چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی

                            ز ابتدای هفته من به جمعه چشم بسته ام

                               دوباره صبح و ظهر نه غروب شد نیامدی

                            خلیل آتشین سخن تبر به دوش و بت شکن

                              خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نیامدی



 
نویسنده:  |  جمعه 85 اسفند 4  ساعت 4:11 عصر 
<      1   2      

    همه دار و ندار پریشان
درآمد واقعی از اینترنت
آغازی جدید
آخرین سخن
داستان
اسلام امریکایی و اسلام ناب محمدی
کاریکلماتور 7
نه قانونی و نه منطقی
سبک عراقی
سبک خراسانی
[عناوین آرشیوشده]