برای مردم غزه ( با تاخیر و اعتراف) هر شهید ابری است بار دیگر نیز می گویم قدس ، خون یحیی در دل تشت است بار دیگر نیز می گویم
نویسنده: |
پنج شنبه 87 دی 5 ساعت 11:58 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
به مناسبت روز بازگشت آزادگان: جمجمک برگ خزون جمجمک برگ خزون جمجمک برگ خزون جمجمک برگ خزون ابوالفضل سپهر
نویسنده: |
شنبه 87 مرداد 26 ساعت 12:49 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
سلام . امروز می خوام یه تیکه از یه شعر واقعا شاهکار (حداقل به نظر خودم) رو واستون بذارم که از آقای ناصر فیض است . فقط برای پیشرفت این بلاگ خواهشا نظر یادتون نره. خانه ام روزی در اینجا بود و نیست می شناسم این در و دیوار را یک شب اینجا باغ پولکهاش سوخت کودک من قصه ها را دوست داشت گفتگو از میش بود آنشب که گرگ کودکم در هول جنگل مانده بود بید بود و باد و باران و تبر در همان شب کودکم را گرگ نیز می شناسم این همان باغ من است پیش از این با دستهای خسته ام وقتی از فریاد شبهای جنوب خانه ام در زیر باران آب شد آب تا زانو ، پلی با ما نبود هر چه کردم غم فراموشم نشد
نویسنده: |
یکشنبه 86 آبان 13 ساعت 6:13 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
همه دار و ندار پریشان
|