در هر کجای جهان عشق بود لعنتم نثار جادوی دو چشمان تو عقلم خراب کرد این فتنه که کردی به جهان علتش چه بود آن ناف چو آهوی تو مستم کند ولی گردیده پریشان رخ من همچو خیالت
نویسنده: |
شنبه 87 فروردین 31 ساعت 2:1 عصر
|
|
دلنوشته های شمادلنوشته
|
همه دار و ندار پریشان
|