سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تا حالا اسم آنتونی فلو رو شنیدی؟ -
[ جنایتکارى را نزد او آوردند و گروهى فرومایگان با وى بودند ، فرمود : ] خوش مباد چهره‏هایى که جز به هنگام زشتى و شر دیده نشود . [نهج البلاغه]

روی صندلی تک نفره دسته دار ، کتابش را جابه جا کرد . نگاه زیرکانه ای به بیرون انداخت . برف  دانه دانه می بارید و زمین را سفید پوش می کرد . خیلی دلش می خواست بیرون باشد و زیر برف قدم بزند .
استاد صدایش را بالا برد و تقریبا نیمه فریاد گفت :
-                     تا حالا اسم آنتونی فلو رو شنیدی ؟
زیر چشمی به استاد نگاه کرد . رنگ از صورتش پریده بود . خیال می کرد چند ثانیه ای بیشتر حواسش به بیرون نبوده است .
استاد دوباره سوالش را تکرار کرد .
سرش را پائین انداخته بود و سعی می کرد هرچه زودتر از کتاب بغل دستی اش ، آنتونی فلو را پیدا کند . گذر  ثانیه ها را حس کرد . ناامید شد . لحظه ای چشمش را بست و یاد دیروز افتاد که علمدار بود . درست همین حس را داشت ؛ همه چشمهای اطراف او را می پایدند . نگاههایی سنگین و سنگینی آن نگاهها . و همان جا بود که گفته بود : الآن انکسر ظهری .
کسی که کنار او نشسته بود ، بلند شد و با صدای لرزان جواب داد .
تازه فهمید که استاد با او نبود .

                                                                        پریشان . 3 بهمن 86



 
نویسنده:  |  جمعه 86 بهمن 5  ساعت 5:11 عصر 

    همه دار و ندار پریشان
درآمد واقعی از اینترنت
آغازی جدید
آخرین سخن
داستان
اسلام امریکایی و اسلام ناب محمدی
کاریکلماتور 7
نه قانونی و نه منطقی
سبک عراقی
سبک خراسانی
[عناوین آرشیوشده]